مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
دروازه ی ورودی شهر است و ازدحام بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام
يک آسمان ستارهی آتش گرفته و یک کاروان شراره و غم های ناتمام
در این دیار، هلهله و پایکوبی است... ...انگار رسم تسلیت و عرض احترام
چشمان خیره و حرم آل فاطمه سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام
خاکستر است تحفهی پس کوچه های شهر بر زخم های سلسله ، شد آتش التیام
بر ساحت مقدس لب های پرپری با سنگ کینه ،سنگدلی می دهد سلام
پیشانی شکسته و خونی که جاری است بر روی نی خضاب شده چهرهی امام
با کینه ی علی همهی شهر آمدند بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
یوسف رحیمی ******************* دلش دریای صدها کهکشان صبر غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته ز دست صبر زینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت طنین موج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود صدا، آیینهی صوت علی بود
چه گوشی میکند باور شنیدن؟ خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ مگر اندیشهی اهل تناسخ
حلول روح او، درجسم زینب علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق زنی، پیغمبر قرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیمبر زن و پیغمبری؟ الله اکبر
قیصر امین پور
********************* با دست بسته هست ولی دست بسته نیست گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است کمرش خم شده و دست به زانو شده است
بیت بیت دل او از هم پاشیده شده صورتش در اثر لطمه خراشیده شده
گفت برخیز که من زینب مجروح توام چند روزیست که محو لب مجروح توام
این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت
این رباب است که این گونه دلش ویران است در پی قبر علی اصغر خود حیران است
گر چه من در اثر حادثه کم می بینم ولی انگار دراین دشت علم می بینم
دارد انگار علمدار تو برمی گردد مشک بر دوش ببین یار تو برمی گردد
خوب می شد اگر او چند قدم می آمد خوب می شد اگر او تا به حرم می آمد
تا علی اصغر تو تشنه نمی مرد حسین تا رقیه کمی افسوس نمی خورد حسین
راستی دختر تو...دختر تو...شرمنده زجر...سیلی...رخ نیلی...سرتو شرمنده
وای از دختر و از یوسف بازار شدن وای از مردم نا اهل و خریدار شدن
سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو چه بلایی که نیاورده سر خواهر تو
سرخی چشم خبر می دهد از دل خونی وای از آن لحظه که شد چوبه ی محمل خونی
مجید تال ******************** دوباره روضه تلخ اسارت زینب مرور متن کتاب شرافت زینب
وجود معجری از نور- پرده در پرده- دلیل محکم حکم قداست زینب
مسیر دین خدا را نشانمان داده چراغ روشن برج هدایت زینب
رموز جمله ی-من را دعا نما خواهر نهفته در ثمرات عبادت زینب
سکوت محض جرس های لشگر دشمن نشان ز معجزه ای از رسالت زینب
صدای قاری قرآن روی نی نگذاشت نگاه ها برود سمت ساحت زینب
به پیش کعب نی و سنگ راست قامت بود رقیه درس گرفت از شجاعت زینب
نهیب حیدری اش کاخ ظلم را لرزاند یزید شوکه شده از این شهامت زینب
لغات خطبه ی زینب،لغات قرآن بود ملائکه همه مات بلاغت زینب
وحید قاسمی نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |